#نقاب_من_پارت_146
-رز من امشب اين جا ميمونم اگر دوست داري بمون اگرم دلت خواست برو
خدارو شکر بلند شدم و به سارا گفتم:
-نه ديگه منم ميرم سرم مقداري درد ميکنه
خداحافظي کردم و به سمت خونه راه افتادم
****
دستم رو به چشمم گرفتم از شردرد کم مونده بود پس بيوفتم در اصلي ويلا باز شد نميدونم کي رو به روم بود
ميدونستم سامياره چون اون در رو برتم باز ميکنه
گفتم:
-سامي جان بچه نداشتت برام يه قرص بيار دارم ميميرم از درد
ديدم حرف نميزنه دستمو از جلوي چشمام که قامت دنيل رو رو به روم ديدم
با ديدن دنيل چشمام باز شد اخم غليظي پيشونيشو گرفته بود
سامي رو يک مبل تک نفره نشسته بود
يه دنيل نگاهي انداختم و گفتم :
-به،به،به اقاي رئيس خوش اومدي صفا اوردي
با پوزخند چشم غره اي بهش رفتم و به سمت سامي حرکت کردم که حرفش منو سر جا ميخکوب کرد:
-تا حالا کدوم گوري بودي؟
سامي عصبي بلند شد و گفت:
-بهت اجازه نميدم باهاش اين جوري صحبت کني تو فکر ميکني کي هستي خريديش؟ باشه قبوله حالا من سونيا رو ازت ميخرم
با اخم به سامي نگاه کردم سعي کردم خودمو مست نشون بدم و با همون اخم گفتم:
-مگه سيب زميني معامله ميکني
سکسه الکي کردم و پشتش خنديدم و خودمو پرت کردم روي مبل که دنيل اومد جلو و پرسيد :
-بهت ميگم کجا بودي لعنتي چرا مستي؟
romangram.com | @romangram_com