#منشی_مدیر_پارت_65
ابروهاش رو بالا برد و حرفي نزد. ده دقيقه اي سکوت بينمان حکمفرما شد و در اخر اقاي فرهنگ سکوت را شکست و گفت:
- مي تونم يه سوال ازتون بپرسم؟
- مي تونم يه سوال ازتون بپرسم؟
- بپرسيد..
- يه کم خصوصيه اشکالي که نداره؟؟
- به نظر من پرسيدن هيچ سوالي اشکالي نداره مخاطب اگر نخواست مي تونه جواب سوال رو نده.
درحاليکه به خيابان خيره شده بود گفت: ولي شما لطف کنيد جواب سوالام روبديد
- پس چندتا سواله نه يکي!
- سوال که زياده ولي امروز به سه چهارتاشون جواب بديد کافيه.
- باشه شروع کنيم
- فکر نميکنيد بايست هديه اون اقا رو با خودتون مياورديد يا واضحتر بگم براي چي اونو برنداشتيد؟
- خب چون لازم نبود با خودم بيارمش . سوال بعدي؟
- شما قصد داريد با ايشون ازدواج کنيد؟
- نه چطور همچين فکري کرديد؟
- پس چرا اون هديه رو ازش قبول کرديد شما ميدونيد وقتي يه دختر از يه مرد گل قبول کنه با توجه به اين که اون مرد ازش خواستگاري کرده باشه چه معني ميده.( چه جالب.. نمي دونستم)
romangram.com | @romangram_com