#میشا_دختر_خون_آشام_(جلد_یک)_پارت_65


گوشام رو گرفتم و گفتم:

من_می خوام رابطمون با گرگا خوب شه

خنده هیستیریکی کرد و گفت:

هیرا_دختر تو عقل نداری

من_اگه عقل داشتم که الان کنار تو نبودم

نگاهش برزخی شد و بهم دوخت...آب دهنمو قورت دادم و رفتم تو فاز گربه شرک..

من_خواهش می کنم..هیرا..رومو زمین ننداز..بابا مثلا تو قدیمی هستی..تو دیگه حضرت نوح و امام خمینی

رو هم دیدی..رومو زمین ننداز دیگه..تو مگه ایرانی نیستی؟ مرام و معرفتت کجا رفته؟ ما از نسل کوروشیم

همین جوری پشت سرهم چرت و پرت می گفتم..اشکاش داشت درمیومد..اوخ گرفت

من_قول میدم اگه تک تک یارات تنهات گذاشت من تا تهش پات وایسم..جون من دیگه..فقط کافیه بچه ها رو

خرکنی امشب بریم جنگل..

هیرا_اگه اونا نیومدن و ما ضایع شدیم چی؟

من_من با آدام حرف زدم.مگه آدام رئیسشون نیست؟

باتعجب گفت:

هیرا_تو چه غلطی کردی؟می دونی گرگا چقدر خطرناکن؟

نگامو ازش گرفتم و گفتم:

من_آره می دونم..می دونم که یه گاز گرگا می تونه جون خوناشام ها رو بگیره..ولی من فکر نمی کنم اونا بی رحم باشن!

هیرا_خیلی بی فکری..نوبری اصلا

دستشو می کنه لای موهاش و پشتش رو می کنه بهم..ناموسا جدا از اخلاق گهش خیلی خوشگله..خیلی خیلی

چشماش رنگ آسمونه..ابروهای هشتی که اصلا دست نخورده و فک مردونه..ته ریش خیلی کمی هم داره که

جذابش کرده..موهای مشکی و لختش هم داده بالا..هیکل هم که نگو..ماشالله یه ایرانی به تمام معناعه!

دلم قیلی ویلی می رفت وقتی می دیدمش..هیچ کدوم از بچه ها مثل من جرات نداشتن باهاش تند حرف بزنن..


romangram.com | @romangram_com