#میشا_دختر_خون_آشام_(جلد_یک)_پارت_57


من_من دروغ می گم یا تو؟

آروم زد رو سرم و گفت:

آدام_فکر کنم تو دیوونه ای

خندیدم و گفتم:

من_همه بهم میگن..باورت می شه؟دوستام بهم میگن خل و چل..

لبخند محوی می زنه و میگه:

آدام_بهت نمیخوره مال اینورا باشی..

من_درسته من یه ایرانیم

سرم و بلند کرده بودم و با افتخار گفتم..!

یه تای ابروشو انداخت بالا و گفت:

من_عجیبه..ایرانیا معمولا غد و یه دندن..مثل هیرا

من_هوی توهین نکنا..هیرا مثل شتر رفتار می کنه به من چه؟

با تعجب نگام می کنه و میگه:

من_تودیگه کی هستی؟

بشکن می زنم و می گم:

من_میشا هستم..جیگر..خانوم..خوشگل و سرور شما

می شینه رو نیمکت رو به روی جنگل...منم می شینم کنارش

آدام_از من نمی ترسی؟

من_نه ..واسه چی باید ازت بترسم..اتفاقا خیلیم بات حال می کنم

برای اولین بار خندید و گفت:

آدام_خیلی عجیبی..

من_تعجب نداره..اینو همه از بچگی بهم می گفتن


romangram.com | @romangram_com