#میشا_دختر_خون_آشام_(جلد_یک)_پارت_36
الیزا_بیخیال دختر...اخلاقش یکم تنده...مهم نیست
عصبی رفتم نشستم رو مبل...نگام به پسرا افتاد..با چشای گشاد زل زده بودن به من!
من_هان؟
خودشون و جمع و جور کردن و سرشون و تکون دادن یعنی هیچی
با صدای زنگ در همه متعجب به هم نگاه کردیم؟ کی می تونست باشه؟ الیزا سریع رفت در و زد
آریزونا بالحن خاصی گفت:
آریزونا_خودشه!
پسرا همه پریدن و صاف وایسادن...منم متعجب بهشون خیره شده بودم...یه لحظه یاد این فیلم ترسناکا
افتادم..الانه که هیولا وارد شه...ریز ریز تو دلم می خندیدم..اسکلیم برای خودم...کجای کارید؟
درباز شد و قامت مردی....اونـــم چه مردی...اصن یه مردا..یه مرد ....جیــــگر!
اخی راحت شدم..وای چقدر خوشگله..اخماش و بخورم...!ریکی انگار هنوز صمیمی تر بود که رفت
سمتشو بغلش کرد..کم کم اخماش باز شد و ریکی رو به خودش فشرد...ای جون!
من و میگی..دهن اندازه غار علی صدر..چشا اندازه قابلمه..از خوشگلیش بود..لامصب آبی نگاش
قشنگ تر از آبی نگاه من بود..موهای مشکی و لخت..ته ریشای مناسب...ولی یه جای کار بد می لنگید
هیچ قیافش به غربی ها نمی خورد...هیچ! کم کم بچه ها دونه دونه رفتن سمتش و با همشون دست داد..
اخم کرده بود ولی لبخند هم رو لبش بود..به عینه می تونم بگم قیافش جذاب و نفس گیر بود! ولی نه برای من
من بیخیال نشسته بودم...نشست رو مبل و بچه ها دورش..یهو سرش و بلند کرد و نگاهش به من افتاد..
یا صاحب صبر...چه چشایی داره....با تعجب به همون انگلیسی گفت:
_این کیه؟
آریزونا باذوق دستشو کوبید بهم و گفت:
آریزونا_اینم یکی مثل ماست...نمی دونی چقدر فوق العادست..آیندش و دیدم
ابروهاش پرید بالا و گفت:
_آفرین...
romangram.com | @romangram_com