#لرد_سوداگران_پارت_78
_سرهنگ کریمی بنظرتون ممکنه افراد بیشتر از خانواده وکیلی کشته بشن؟
_سرهنگ این دو نفر دخترای مقتول کیوان وکیلی هستن؟
_سرگرد شما که تو اون گروگان گیری بودین برامون بگید چطور نجات پیدا کردین؟
_سرگرد چرا نمیگید چطور سرتیپ کشته شد تو عملیات؟
_سرهنگ این درسته که فرمانده عملیات لو رفته گروه سرخ بین گروگان گیرا بوده و به شما کمک کرده؟
اشکام تند تند پشت سرهم میریخت خدایا کمکم کن چطوری این همه حجم اطلاعات رو هضم کنم چطور بفهمم مرداس کی بوده که قراره ما رو به اون بسپارن ،یه اطلاعاتی؟ فرمانده عملیات گروه سرخی که میگن؟ همکار بابام؟ همراه داییم؟شاگرد پدربزرگم؟
سرم گیج رفت وندا دستم و گرفت و نگران صدام کرد .دایی سریع ما رو به سمت ماشین برد ،حالت تهوع داشتم و نمیدونستم با این همه سوال چیکار کنم ولی وقت و زمان بهم اجازه نمیداد جوابی براشون بدست بیارم
مرداس
به کمک پرهام لباسم و تنم کردم دکتر با عصبانیت زیاد بهم زل زده بود
_من نمیدونم چرا شما پلیسا انقدر هلید و نمیذارید حالتون بهتر بشه بعد پاشید دوباره برید تو شکم خطر
دستم بی حرکت موند یاد علی افتادم که همیشه حرص میخورد سر اینکه من هیچوقت مراقب خودم نیستم و آدمیم که زندگیم رو پایه ی ریسک میچرخه
با اون عملیات همه رو به فنا دادم ......صورت خونینش ......دستای بسته من............خنده های استاد سرخ
سرم و بشدت تکون دادم به پنجره نگاه کردم که هوا داشت کم کم تاریک میشد درست مثل زندگی سرتاسر لجن من
انتقام پرپر شدن اونا رو ازم میگیری؟ بگیر بیشتر از اینا حقمه من قاتل همشونم
با قدمهای بلند شروع کردم راه رفتن پرهام و یزدان دنبالم میدوییدن ،نرسیده به در بیمارستان تجمع جمعیت رو دیدم دوتا دستم و اوردم بالا و لباسشون و گرفتم
_خبرنگاران ،از در پشتی میریم هرچند ممکنه اونجاهم باشن ،یزدان برو ماشین رو بیار
romangram.com | @romangram_com