#کینه_عشق_پارت_166


سر تکون دادم و گفتم:دیگه داره دیوونه ام می کنه...

سام نگاهی بهم انداخت و بعد سرم رو میون سینه ی پهنش گرفت و گفت:فردا میریم پیش یه متخصص باید چکاپ کنی...می ترسم این فقط یه سرما خوردگی ساده نباشه...

چشمام رو باز کردم و به تقویم روی میز نگاه کردم...دور بود و نمیتونستم دقیق تاریخ روز رو بخونم...

رو به سام کردم و در حالی که از استرس دل و روده ام تو هم می پیچید گفتم:امروز چندمه؟؟

سام با چشمایی گرد شده گفت:6 دی...چطور؟؟

حرف سام تو ذهنم تکرار شد:می ترسم فقط یه سرماخوردگی ساده نباشه...

با شتاب از روی مبل بلند شدم و به سمت کمد رفتم...پالتو و شالی بیرون کشیدم و در حالی که می پوشیدم رو به سام که خیره خیره نگاهم می کرد گفتم:چرا نشستی؟؟ پاشو آماده شو...

سام چشماش رو تا آخرین حد ممکن از هم باز کرد و گفت:پاشم چی کار کنم؟؟

مضطرب گفتم:پاشو آماده شو بریم..

سر تکون داد: کجا؟؟


romangram.com | @romangram_com