#خیس_مثل_باران_پارت_66

سیلی چهارم و پنجم و شیشم

_ گیسو گفتم کی؟؟؟ اگه نگی کشتمت....

___ من!!!!!

همه برگشتن و به صاحب صدا نگاه کردن اون آدم کسی نبود بجز.....



2 روز بعد....

این دو روزی که گذشت فقط و فقط دعوا بود،کیارش همرو به باده کتک گرفته بود گیسو، غزل، عرفان، سهیل وحتی....

هرکس که با اون کلمه ای حرف میزد، زیر مشتو لگد هایش له میشدو کسی جرأت نداشت که با او در بیوفتد، کیارش برادره گیسو،برادری که همیشه مثله کوه پشتش بود این روز ها عجیب پشتش را خالی میکرد...این روز هایی که بیشتر از هر روز دیگری به وجودش احتیاج بود...

ولی تنها کسی که جوابه مشتو لگداشو بد تر از خودش داد آراد بود...

خانواده تهرانی اومده بودن ویلا و به هزار بد بختی تونستن کیارشو راضی کنن که شکایت نکنه و با آبروی خانوادگیشون بازی نکنه و تنها به عقد راضی بشه و دقیقا یک ساعت پیش بود که کیارش گفت:

__ گیسو دیگه برای من مرد، من دیگه خواهری به اسمه گیسو ندارم،دیگم پاتو تو خونم نمیزاری.. اما تو....

روشو کرد سمته آرادو گفت:

__ منتظر انتقامم باش؛ بلایی که سرم آوردی رو به زودی سرت میارم، همچین روزیو میبینی...

و بعد از این حرف ها که مثله خنجری در قلب خواهر کوچکش بود حتی اجازه ی ردو بدل شدن کلمه ای بین خواهر ها نشد، دست خواهر بزرگتر را گرفتو با بی رحمی تمام از ویلا خارج شد، و پوزخندی که برلب های خوش فرم آراد نشسته بود از هر چیزی برای گیسوی دل شکسته عذاب آور تر بود....

************************************

الان بعده 1 ساعت هنوز هیچ کس از شک در نیمده و همه فقط به روبه روشون خیره شدن...

اما فکره آراد فقط یه چیزه...

این دختره ارزششو داشت که خودتو بدبخت کردی؟ اصلا این به تو میخوره که بخواد زنت بشه؟؟؟اصلا اومدیمو زنت شد، بهتم خورد، خوشگلم که هست...

تو خودت، تو آراد تهرانی...

romangram.com | @romangram_com