#خیس_مثل_باران_پارت_59
گیسو:_ اینجا فوق العادس
آرادو سرش و برگردوند و وقتی گیسو رو دید با تکون دادن سر حرفشو تایید کردو دوباره روشو کرد سمته دریا....
گیسو خیره شد به دریا و از این همه زیبایی به وجد اومد..
آراد:_ اولین بارته؟
گیسو:_ چی؟
__ اومدی شمال
_ اوهوم آره
__چه حسی داری
گیسو نفهمید چی شد که بی اراده گفت:
_ درست رنگ چشمای تو، به زیبای چشمای تو
آراد با چشمای گرد شده نگاهش کردو گیسو تازه فهمید چه غلطی کرده گونه هاش رنگ انداخت سرشو انداخت پایین؛ آراد با پوزخند گفت:
__پس اعتراف میکنی زیباییم خیره کنندس
_ چه خود شیفه
__اینو همه میگن
_ اما من نمیگم؛ داشتم مسخرت میکردم نفهمیدی؟
آراد دوباره پوزخند زد که رو اعصاب گیسو بود:
__ نظره خدمتکارا اصلا برام مهم نیس...
به لباس هاش اشاره کردو گفت:—یادت باشه یه روز در حقت لطف کنم و ببرمت خرید...
romangram.com | @romangram_com