#خیس_مثل_باران_پارت_50
غزل:_ من فکر میکردم شما فراری دارید
آراد:_ همینطوره
__پس...
_ برای شرکت با این میام
__ آهان
غزل دره گوشه گیسو گفت:
_ مردم دو تا دوتا ماشین دارن ما یه دونه ابو غراضشم نداریم
گیسو هم پوزخند زد...
همه سکوت کرده بودند آراد فقط آدرسو پرسید و بقیه راه تو سکوت بود؛ گیسو از این همه سکوت خسته شده بود رو به آراد گفت:
__میشه ضبطو روشن کنید
_مگه خدمتکارا هم موزیک گوش میدن
__ ببین مرتیکه من میخواستم باهات خو
_خب خب ساکت شو روشن میکنم
گیسو نفسشو پر صدا بیرون داد به پنجره تکیه دادو به منطره بیرون خیره شد...
به نظر اون آراد خوش تیپ ترین مرد رو کره زمین بود..
آراد از توه آینه به گیسو خیره شد و تو دلش اعتراف کرد؛ هیچ کدوم از دختر هایی که به عمرش دیده بود این چشمارو نداشتن....
دستشو برد سمته ضبطو یه موزیک ملایم فرانسوی شروع به خوندن کرد..
2
ماه از اون روز میگذره و اتفاق خاصی نیوفتاده؛ فقط غزل و سهیل با هم دوست شدنو حسابی عاشق همن؛ نازنینو عرفانم با همن ولی هنوز نازی نتونسته عرفانو عاشق خودش کنه...
romangram.com | @romangram_com