#خیس_مثل_باران_پارت_46





سهیل : خب غزل خانوم نگفته بودی میای اینجا

غزل:_ سهیل این مامانمه

و با دستش به مریم خانوم اشاره کرد، سهیل اول هنگ کردو هیچی نگفت اما بعد بلند شد و رو به مریم خانوم گفت:

__ شرمنده من نشناختم خوب هستید شما؟

_مشکلی نیست؛ ممنون پسرم بشین تورو خدا

عرفان رو به نازی گفت:

_ نازی عزیزم تا اینا یه گپ میزنن بلند شو بریم اتاقمو نشونت بدم

__ باشه

بلند شد و با استرس به گیسو نگاه کرد؛ گیسو یه بار پلک زد و لب زد: آروم باش

عرفان دست نازی رو گرفت و به سمته در کشوندش وقتی از در خارج شدن گیسو زیر لب گفت: خدا بخیر کنه

آراد: چیو بخیر کنه

گیسو:__ کارای برادره شما رو که دخترو فقط از جنبه ی جنسی نگاه میکنه

__مگه دخترا جنبه ی دیگه ای هم دارن؟

گیسو عصبانی شدو گفت:

_ از آدمی مثله تو این حرفا بعید نیست توام یکی لنگه داداشتی





romangram.com | @romangram_com