#خیس_مثل_باران_پارت_35
آقا شهاب: نه پسرم تو برو من عرفانم میفرستم
__ حتما بفرستش
الهام(مادره آراد): مامان جان شب زود بیای ها خونه عموت دعوتیم
__ چشم مامان..المیرا جیگره داداش تو چیزی لازم نداری؟
_ نه داداشی مواظب خودت باش
__ فعلا خدافظ
سهیل و آراد از خونه خارج شدن و سواره فراری آراد شدن...
نازنین:_ مامان من تو این چند وقتی که گیسو و غزلو مادرشو شناختم عاشقشون شدم
ناحید خانوم( مادره نازنین): مریم خانوم خیلی خوش حالم کردید که تشریف آوردید
مریم خانوم:_ مزاحم شدیم
نیما_: نه چه مزاحمتی آخه باعث افتخاره که شما پیشه ما باشید
گیسو:__ دیگ بهتره بریم اماده شیم چون من حسابی دیرم شده
ناحید خانوم:_ خب ناهارم پیش ما باشید..
نیما:_ راست میگه مامان
گیسو:_ نه تا همینجاشم مطمئنم دیر میرسم خونه
غزلم موافقت کرد و از جا بلند شدن و رفتن طبقه بالا،
romangram.com | @romangram_com