#جنون_انتقام_پارت_4
خیلی پولدارومرفه ای بوده که عاشق بابا میشه،بابا هم عاشقش میشه ومیخوان باهم ازدواج کنن اما پدرش مخالفت میکنه ومامان جلوش می ایسته ومیگه که
بابارومیخواد پدرش هم طردش میکنه بابا میگفت پدرش گفته که اسم مامان رو ازشناسنامش هم پاک میکنه.نمیدونم آخه پدرانقدربیرحم میشه!!!!به بابا گفتم بریم
اوضاع مامان روبراشون توضیح بدیم شاید کمکمون کنن اصلا شاید تو این همه سال پشیمون شده باشندباباگفت خودم هم بهش فکرکردم با مادرت درمیون
گذاشتم اما شدیدأمخالفت کرد،منم دلم نمیخوادکاری بکنم که از من دلخور بشه مادرت تمام سختی ها رو بخاطر من تحمل کردومن دوست ندارم بر خلاؾ میلش
کاری بکنم وناراحتش کنم پس این بحث منتفیه...من هم دیگه چیزی نگفتم.با ضربه ای که به پهلوم خوردازفکر بیرون اومدم وبااخم بطرؾ پری که محکم با
آرنجش به پهلوم زدچرخیدم اماباچشم وابرویی که میومد به ابتدای کلاس که استاد ایستاده بودنگاه کردم واییییی چه اخمی کرده بود این استاد....خدایا چی
شد....با دهن بازومتعجب بهش زل زدم...
استاد:خانم مهرجو،دیرتشریؾ آوردین،سرکلاس هم حواستون همه جاهست بجز کلاس!....چند بار صداتون زدم ولی متاسفانه شما توی هپروت بسر
میبردید!....بهتر تشریؾ ببرید بیرون.....زودلطفا....
باؼم گفتم:نه...نه...ببخشیدحواسم رو جمع میکنم...استاد خواهش میکنم....تکرارنمیشه قول میدم....(گریه ام گرفته بود....وای خدا)
استاد پشتش رو به من کردودوباره شروع کرد به توضیح دادن مباحث درس واین دفعه سعی کردم تمرکز کنم تا حواسم پرت نشه.استاد یک بند درس میداد دیگه
کلافه شده بودم که اتمام کلاس رو اعلام کرد.باخسته نباشید استادنفسم رو محکم بیرون دادم.
-اوؾ...حسابی خسته شدم.....پری جون پاشو بریم بیرون کمی هوا بخوریم.
پری صورت گردی داره باگونه های برجسته لبهای قلوه ای وچشمای مشکی که ترکیب صورتش رو خیلی خواستنی کرده نسبت به من کمی تپل ترودرشت
تردیده میشه ،دست پری رو گرفتم وباهم به فضای باز دانشگاه رفتیم به پیشنهاد پری رفتیم بوفه یک چیزی بخوریم تابرای کلاس های بعدی انرژی داشته
باشیم.دوتاقهوه باکیک شکلاتی گرفتیم وپشت میز نشستیم وشروع به خوردن کردیم.مشؽول خوردن وگپ زدن باهم بودیم که یک دفعه چشمم افتاد به شاهین
محسنی که داشت به سمت مامیومد.شاهین یکی از دانشجوهای ترم بالاییه که توی یکی از درسها باماهم کلاسیه صورت کشیده ای داره باچشمای خماری که
romangram.com | @romangram_com