#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_64

- تازه گرفتمت.

نگاهش می‌کنم. دستش روی فرمان است و چقدر دلم می‌خواهدش؛ حالا که محرمیم می‌خواهمش.

- فکر نکنم بی منطق به دستام بشه عادت کرد.

خجالت می‌کشم. چشمانم را طولانی روی‌هم می‌گذارم و بعد نگاهش می‌کنم:

- خیلی

پررو می‌شود:

- خیلی چی؟ ها؟

می‌خندم:

- خیلی نامردی

- چیز تازه‌ای نیست!

بلندتر می‌خندم:

- یه جوری رفتار می‌کنی… یه جور حرف می‌زنی که انگار من محتاج توام.

جدی نگاهم می‌کند:

- این‌طور نیست؟

اخم می‌کنم:

- نه.

او هم اخم می‌کند:

- هر زنی به یه مرد نیاز داره، توام به من.

- هه… تو چی؟

- من چی؟

romangram.com | @romangram_com