#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_74


( اوهوك چه قرارى كه من خبر ندارم؟! نيومده هم ميخواد بره)

_ چشم رئيس

از اتاق كه خارج شدم چند لحظه گيج بودم كه قراره چه بلايى سر اشكان بياد؟!!



معين كه براى قرار نهارش بيرون رفت نفس راحتى كشيدم و به اتاقش رفتم كه پرونده ها را بياورم متوجه شدم كه روى مانيتورش آهنگى در حال پخش بوده است كه اِستپش كرده است كنجكاو شدم و آن را پلى كردم

" من كه آدم بدى نبودم من كه آدم بدى نبودم...

بى تو سر درد و جنون

بى تو بارون و خرون

بيا برگرد سمت من يه بار ديگه بمون

بى تو دستام سرده سرده

بى تو چشمام گريه كرده

بى تو قلبم پره درده

بى تو رنگم زرده زرده

بى تو سر درد و جنون..."

اين آهنگ را كاملا حفظ بودم چون خيلى دوستش داشتم ولى باورم نميشد معين همچين آهنگ هايى گوش كند آن هم در شركت!!! شايد عاشق بود و شايد هم شكست



عشقى خورده بود؟!



romangram.com | @romangram_com