#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_120




هر روز که میگذشت من با فهمیدن چیز جدیدی در زندگی معین شگفت زده تر میشدم، وقتی که در دنیای اینترنت دنبال اسم و هويت معین نامدار میگشتم، تازه به حرف فرشید رسیدم، افتخارات و مدرک های بین المللی اش، مقاله های مختلف و جایزه های ارزنده اش، همه و همه تا پایان سال 2010 میلادی بود. پس این چهار-پنج سال چرا توقف کرده بود؟!

البته متوجه شدم که هنوز رییس و صاحب همان بیمارستانی است که من در آن بستری بودم، یکی از بزرگترین و مجهزترین بیمارستانهای ایران ولی هیچ عمل جراحی را دیگر نمیپذیرد!!! واین یک علامت سوال



تازه تر بود، شاید به خاطر مشغله های شرکت دست ازپزشکی شسته است، پس هر روز صبح برای نظارت و کنترل و مدیریت بیمارستان آنجا میرود و ظهر به شرکت می آید. بعضی شبها هم که دیر می آید آنجاست. چقدر سوال حل شد و چقدر سوال بی جواب جدیدتر اضافه شد !!

فردا که عمه بیدار شود اینبار مجبورش میکنم جواب همه سوال هایم را بدهد.


كم كم حس ميكردم تمام زندگى ام فلج شده است

وقتم ،احساسم ، جسمم و...، ته هرچيز را كه دنبال ميكردم آخرش به يك گره كور زير نام معين نامدار بر ميخوردم ، امروز عمه همه ناگفته هايش را بايد بگويد...

كلافه لا اله الى الله گويان از آشپزخانه خارج شد و من هم سمج تر دنبالش

_ ببين تا كى ميخواى فرار كنى از اين گذشته ات ؟ بالاخره مجبورى بگى چه گندى زدى كه اينجور اسم اون خاندان مياد هراسون ميشى

منِ از همه جا بى خبرو انداختى توى دهن شير حداقل حقم اينه بدونم چى به چيه



نگاه غضبناكى كرد و گفت: كدوم دهن شير ذليل مرده؟ از زندون نجاتت داد؟ كار داد بهت؟ خونه و سقف خوب نصيبت شد؟ آدمت كرد؟!

_ هووووى تو يادت رفته من كى ام انگار پياده شو با هم بريم دِ آخه لامصب من اگه زير دين و زور اين يارو رفتم كه واسه زندون نرفتن تو بود واگرنه زندون رفتن خودم خيلى بهتر از حال و روز الان خودمه



_ يلدا دردت چيه هان جديدا چه مرگت شده؟




romangram.com | @romangram_com