#حصار_تنهایی_من_پارت_88
- چه جوري؟
- دستامو باز کن ...
- فرمايش ديگه اي نداري؟ ...فکر باز شدن دستتو از سرت بنداز بيرون.
- من که جايي نمي تونم برم .
ليوانو کرد تو دهنم و گفت: وِر نزن بخور.
ليوانو گذاشت تو دهنم و مجبورم کرد يه نفس آبو بخورم. نصف آب روي شلوارم مي ريخت، نصفشم مي خوردم... داشتم خفه مي شدم.
وقتي ليوانو برداشت، يه نفس بلند کشيدم که با صداي بلند خنديد و گفت: آخ ببخشيد! من تا حالا بچه داري نکردم...
زهر مار چقدرم زشت مي خنده ...يه تيکه از پيتزا برداشت که بذاره تو دهنم گفتم: فقط بگو براي چي منو دزديدي؟
پوفي کرد و گفت: مگه فرقي هم به حالت مي کنه؟ حالا گيريم که فهميدي مي خواي چي کار کني؟
- حداقل مي فهمم تو اين خراب شده چي کار مي کنم.
تو چشمام نگاه کرد و گفت: تو بايد بدهي باباتو صاف کني،نه بذار اينجوري بهت بگم؛ بابات تو رو به جاي بدهيش به ما داد. مي دوني که چقدر بدهکار بود؟ چهار ميليون تومن. گفت ندارم و تو رو جاش داد.
باورم نمي شد بابام همچين کاري کرده باشه. امکان نداره.
romangram.com | @romangram_com