#حجاب_من_پارت_74


شلوار لی و شال آبی روشن و مقنعه حجاب سفیدمو آوردم

هنوز درگیر اون دوتا مانتو بودم

بالاخره بعد از کلی فکر کردن مانتوی لی رو انتخاب کردم

و هر سه تارو گذاشتم رو صندلی

یه نگاه به چادرام کردم و چادر لبنانیمو برداشتم

یه کیف گردنیه مدل لی هم برداشتم کتونیمم که لی

خب همه چی برای فرداشب آمادست

.

.

طاها

دیروز از بس کار کردیم دیگه نفهمیدیم شب کِی خوابمون برد

الانم که 9 صبحه مامان با اُردنگی منو محمدو فرستاده خرید

محمد_ هعییی ما چقدر بدبختیم. مامان هنوز دختررو ندیده پسرای خوشتیپشو فراموش کرد ای خدا

همینجور داشت آه میکشید و عقب افتاده بود ازم که دستشو کشیدم سمت جلو نزدیک بود با مخ بخوره زمین که خودشو به زور کنترل کرد

romangram.com | @romangram_com