#هستی_من_باش_پارت_39
چـــــی؟!! امر خیر؟ چه پررو جلو شوهرم می گه امر خیر! هر چند نمی دونه که سامان شوهرم هست. سامان با چشمای از حدقه در اومده گفت:
ـ چـــــــی امر خیر؟
ـ سلام آقا سامان. بله امر خیر.
صدای یه زن تپل بود که داشت به سمت ما می اومد این حرف و زد و باز گفت:
ـ راستش آقا سامان یه چند وقت هست این پسرم گیر داده مامان این دختر خانم کیه؟ منم گفتم نمی دونم. فکر کنم خواهر این آقا باشه. گفت من ازش خوشم اومده بریم خواستگاریش و الانم پسرم اومد بگه که اگه اجازه بدین....
سامان نذاشت حرفش رو ادامه بده با صدای تقریبا بلندی گفت:
ـ خواستگاری کی؟
زن رو به من گفت:
ـ خواستگاری خواهرتون.
اوه اوه سامان سرخ شد. نه داره کبود می شه. یه دفعه با صدای خیلی خیلی بلندی گفت:
ـ اون زن من هست.
زن گفت:
ـ چــی؟! وای ببخشید تو رو خدا ما فکر کردیم خواهرتون هست.
سپهر که از تعجب شاخ در آورده بود گفت:
ـ دروغ می گه مامان.
romangram.com | @romangram_com