#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_89
مكث كردم جواب ندادم ... كه بفهمه ... كه بدونه ديگه جلوي من با هيچ مرد غريبه اي حرف نزنه ... اونم با اون ذوق و شوق ...
با همون لبخند يه نگاهي به اطراف زد و با يه لحن خاص گفت
- پس لازم نيست كه بگم ...
آخه دختر درسته تعارف اومد نيومد داره ولي از قديم گفتن حياي گربه كجاست !!!( تلفيقي از دو ضرب المثل )
اين كار هميشگيم بود ! ضرب المثلها رو تلفيق مي كردم و خودم مي خنديدم... يه تپق خنده زدم ولي زود جمعش كردم
الانه كه بگه پسره ديوونه است ...
آرومتر شدم غذا رو خوردم در حين غذا خوردن هر از چند گاهي نگاههاش مي رفت به سمت اون ميز ولي سريع بر مي گشت طرف بشقابش ... نامرد گوشه چشمي هم به من نگاه نميكرد كه دلم خوش شه ...
با غذاش بازي مي كرد انگار وجود اون مرد اشتهاش رو ازش گرفته بود ...
غذامون رو خورديم و از اونجا زديم بيرون ... كه البته خانوم واسه خداحافظي رفتن پيش ...
سوار ماشين شديم و ضبط رو روشن كردم و و ترانه ها رو بردم جلو تا اون ترانه خاص بياد ...
كه صداي خانوم اومد
- آقاي ناصري من رو ببريد به اين آدرس...
يه آدرس توي محلات قديمي ...
كجا بود ؟
romangram.com | @romangram_com