#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_70
آريا ماشينش رو برداشت و با هم رفتيم يه دوري بزنيم
آريا از اونطرف تعريف مي كرد و اينكه چقدر اونجا تنهاست...
ضبط ماشين رو زياد كردم داد زدم...
- داداشي عاشق شو از تنهائي در مياي
يه نگاه چپ چپ بهم انداخت و يه خنده تلخ تحويلم داد كه غم تو چشاش ترسوندتم
- شدم
- چي؟ عاشق؟
-
- آره منم عاشق شدم
-
بهش نگاه كردم و خنديدم اونم خنديد به جاده خيره شد
- كيه اين دختر بدبخت كه قراره زن داداش من شه
romangram.com | @romangram_com