#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_112
يه دو دقيقه اي نگذشته بود كه اومد بيرون ...
ذوق كردم ...
همينطور كه ماتم برده بود به چهرش كه امروز جذابتر از پيش بود ... يه لاخ از موهاي بورش رو روي پيشونيش ديدم ...
متوجه شد خيلي سريع زدش زير شال ... كه با اين كارش دلم لرزيد ...
چي ميشه يه روزي مال من شي آنيتسا آريا منش ... اصلا ميشه ؟!
سوار ماشين شديم ... به اصرار ، خانوم روي صندلي جلو نشست ...
ترانه مورد نظرم رو آوردم و راه افتادم ...
عطر شيرينش مشامم رو نوازش مي كرد ...
و صداي موسيقي هر دومون رو وادار به سكوت كرده بود ...
مي دونم دورم از تصوارتت ...
مي دونم باعث شرمندگيتم ...
romangram.com | @romangram_com