#هر_دو_باختیم__پارت_74


" شاید به خاطر اینه که شرکتشون رقیب شرکت ماس؟!

" ولی نه... ما کجا و اونا کجا؟ در حد رقابت باهاشون نیستیم.

" عجب خری هستما از حضور تابش تو شرکتم استفاده که نمی کنم هیچ دارم با بچه بازی هام کل شرکتو و خودمو به خطر می ندازم.

" ولی از این به بعد عاقل می شم... دیگه لج بازی و دشمنی رو می ذارم کنار.. البته اگه تابشم بی خیال لج و لج بازی با من بشه!

***

با ترس و لرز وارد شرکت شدم.

بعد از باز کردن در سرکی کشیدم.. ظاهرا خبری از تابش نبود.

- ترنم؟!!

از جا پریدم. الهام بودکه از پشت سر صدام می کرد.

دستمو گذاشتم رو قفسه سینم و گفتم: چته؟ ترسیدم!

الهام- واااا..!!! چرا سرک می کشی؟

- من کی سرک کشیدم؟ کسی نیومده؟


romangram.com | @romangram_com