#هر_دو_باختیم__پارت_70


دست از سویچ برداشتم و گفتم: بفرمائید خواهش می کنم.. دم در زشته!

به طرفم برگشت... اوه... عصبی تر از اونی بود که تصور می کردم!

تابش- حوصله مسخره بازی ندارم... بگو چه خوابی برام دیدی که با مهناز گرم گرفتی!

با این که از لحن خیلی عصبانیش جا خورده بودم با غرور گفتم: شما کی باشی که من بخوام برات خواب ببینم.

انگشت اشارشو به طرفم گرفت: ببین ترنم.. دارم بهت اخطار می دم با قضیه من و مهناز شوخی نکن وگرنه...

پریدم وسط حرفش: من هر کسی رو لایق شوخی نمی دونم!

پوز خندی زد و انگشتشو انداخت: خوبه... خدا رو شکر کسی هم بهت یاد نداده تو حرف دیگران نپری!

منم مثل خودش پوز خندی زدم و گفتم: هر چقدر به شما یاد دادن به هر جایی بی اجازه وارد نشی به منم یاد دادن تو حرف دیگران نپرم.

- ترنم تو دیگه باید...

بازم پریدم وسط حرفش و با حرص و عصبانیت گفتم: کی به تو اجازه می ده منو به اسم کوچیک صدا کنی؟

- من هر طوری که دلم بخواد رفتار می کنم.. تو هم بهتره انقدر عقده ای نباشی.

- چـــــــــــــی؟؟؟ ( با انگشت اشارم به سینم زدم) به من می گی عقده ای؟


romangram.com | @romangram_com