#گودبای_تهران_پارت_90
ترنمم اروم سلام کرد
سهیل بی توجه به سلاما گفت: اخه من باید چیکار کنم؟ اصلا من چه گناهی مرتکب شدم عمو؟!
سیاوش چیزی نگفت
سهیل: عمو تو داری منو بی دلیل رد میکنی لامصب
سیاوش با تحکم گفت: یا همین الان از اینجا میری یا میگم نوچه های بابات ببرنت
سهیل انگار مصمم بود که بمونه اومد حرفی بزنه که گفتم: سهیل برو
با تعجب سرشو برگردوند سمت من!
با سردی تمام که نمیدونم یهو از کجا پیداش شد گفتم: برو ، واسه همیشه برو
سهیل هنوز با تعجب داشت نگاهم میکرد
یهو انگار عصبی شد بدون اینکه حرفی بزنه با خشم رفت سوار ماشینش شدو گاز داد رفت!
بغض نشست تو گلوم
سیاوش رفت سمت دره خونه ، بازش کرد
با بغض دوییدم رفتمتو خونه!
romangram.com | @romangram_com