#گودبای_تهران_پارت_67

ثریا با حرص گفت:من اینجام رسما واسه کلفتی فقط نه؟!

با خنده گفتم: نقش دیگه ایی نداریم بهت بدیم شرمنده

ثریا: تو یکی خَف‌...

سیاوش پرید وسط حرف ثریاو با تحکم گفت: بسته دیگه دِ هَ

با لبخند واسه ثریا زبون دراوردم

ثریا زنگ زدو واسم کباب سفارش داد

رفتم نشستم رو میز ناهار خوری

هعی نصرت کجایی که یادت بخیر ، چقدر دلم برات تنگ شده!

خلاصه غذامو اوردنو منم مشغول خوردن شدم

حسابی دل از عزا در اوردم

اخرش با خباثت تمام صدا زدم : ثریااا غذام تموم شد بیا این میزو تمیز کن

صدای حروبحثشو با سیاوش شنیدم!

خخخخخخ حرص بخور عزیزکم حرص بخور


romangram.com | @romangram_com