#گودبای_تهران_پارت_118

تا وقتی که تو دیدم بود ماشینو نگاه کردم

دلم‌گرفت!

تنهایی چیکار کنم حالا؟!



درو بستمو قدم زنون اومدم تا وسط حیاط

صدای سیاوش منو از فکر در اورد

+رفت؟

سرمو بلند کردم ....نشسته بود رو تاب

با غصه گفتم: اهوم

+عجلش واسه چی بود

-چمیدونم کارداشت دیگه

راهمو گرفتم تا برم که دوباره صدام زد: نازنین

وایسادم


romangram.com | @romangram_com