#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_49

یادآوری توهینی که کرده بود خود به خود به اخم تبدیل شد ، صدای پسر دومی
میومد:
-شما کی باشی؟؟؟؟ ) بعد با دو قدم خودش و به یاسی رسوند( ایشون با ماهستن
رات و بکش برو عمو جون.
یکدفعه آستینم کشیده شد وکنار آرتام قرار گرفتم، دستش و بدون اینکه به بدنم
بکشه وتماسی با شونم داشته باشه ، بالای شونم گذاشت که هرکی میدید فک
میکرد دستش رو شونمه.
-ایشون نامزده منه.
با این حرفه آرتام بقیه که هیچی من کپ کردم با تعجب برگشتم سمتش که یکم به
شونم فشار آورد فهمیدم دارم سه میکنم لبخندی زدم به سمت پسره برگشتم.
پسره اول با تعجب بعد با پوزخند به ما نگاه کرد و دستش و کرد تو جیبش یک
شماره بالا آورد به من نگاه کرد و گفت:

-به هر حال نامزدتم باشه شوهرت نیست میتونی این شماره رو از من بگیری
خوشحال میشم با خانوم زیبایی مثلشما آشنا بشم.
وا این چرا یکدفعه انقدر با ادب شد ؟؟؟؟؟؟
آرتام با خونسردی کارت و از دستای پسره کشید بیرون و لبخندی که بیشتر شبیه
زهرخند بود زد و به پسره گفت:
-باشه اگه نامزدیمون بهم خورد حتما کارت و بهش میدم ، میتونی بری.
پسره که عصبی شده بود و از خونسری آرتام حرصش گرفته بود با لبخند برگشت
طرفم:
- منتظر تماست هستم عزیزم )و بوسی واسم فرستاد(
دستای آرتام رو شونم فشار آورد برگشتم طرفش قیافش خونسرد بود ولی چشاش
طوفانی.
پسر دومی که رو یاسی کلیک کرده بود رفت جلو و کارتش و به یاسی داد ، یاسی هم
عصبی کارت و جلوش پاره کرد پسره اول تعجب کرد وقتی چشش به قیافه یاسی
افتاد سریع به سمت ماشین رفت و سوار شد راننده که فک کنم با چسب به صندلی
چسبیده بود پاش و گذاشت رو گاز و از اونجا دور شد.
آرتام دستش و از روی شونم که تقریبا میشه گفت بیشتر روی هوا گذاشته بود

romangram.com | @romangram_com