#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_163
من نگاه کرد و گفت:
-آرتام جان این لباس و جدید خریدم تمیزه بپوشش تا راحت باشی.
لبخندی زدم: -مرسی افسانه جون.
درو بستم به لباسای دستم نگاه کردم ، شلوار گرم کن سبز ، تی شرت یقه 1سبز .
سریع عوضش کردم . خواستم بخوابم که فکری به ذهنم رسید روی زمین نشستم و
لبخندی شیطانی روی لبم اومد ، نمیدونم چرا ولی دوست دارم دختر روبه روم و
حرص بدم تا اخماش روی صورتش بیاد، امشب وقتی فهمیدم رفته فرهاد خیلی
عصبی شدم نمیدونم از خونه تا اونجا چجوری رانندگی کردم . ولی بهش گفتم از
شرکت میومدم . بهش نگاه کردم ، تو خواب خیلی خوردنی بود دقیقا مثل دختر بچه
های شیطون ناخداگاه به سمت لپش رفتم و گاز ریزی گرفتم ، اخماش رفت توهم و
خودش وبیشتر جمع کرد . خنده ای کردم وملافه رو از روش برداشتم که بعد چند
دقیقه دست و پاش و تو شکمش جمع کرد، یعنی واقعا سردشه؟؟؟
لباش ورچیده بود ،دستش روی شکمش حلقه شده بود ، چند تا از تار موهاش روی
صورتش ریخته بود.
واسم عجیب بود که این دختر چرا با دخترای اطرافم فرق میکنه ، با مهیا ، آرتینا ،
مهرنوش ، دختر خاله هام ، همه چیزش فرق داره . راه رفتنش ، ناراحت شدناش ، ناز
ریختناش ، نگاهش ، غرور داره ، مهیا هم داره ولی غرور این کجا و غرور مهیا کجا ،
بعد این همه وقت میفهمم که غرور کی واسه جلب توجه ، غرور کی واسه
شخصیتشه. سرم و تکون دادم تا از فکر بیام بیرون، دختر روبه روم فقط زنمه که قراره
همخونم شه ، میدونم عاشقش نیستم ، چون اعتقادی ندارم و مطمئنم حتی این
دختر متفاوت نمیتونه قلب من که از نظر همه سنگ شده رو آب کنه . دستم به
سمت لباش رفت ولی چند میلی متری باهاش دستم وعقب کشیدم ، این دختر هم
از دسته همه دختراست یکی مثل شراره ، یکی که واسه رسیدن به خواسته هاش پا
روی همه چی میذاره ، جنس زن یعنی خیانت ، حتی اگه فیزیکی نباشه ، روحی
هست. این دخترم یک دختره ، میتونه با این همه معصومیت وحشی شه ، میتونه
خیانت کنه....
از فکر خودم ، فکم لرزید از عصبانیت . دستم و زیر بدنش انداختم وبلندش کردم
روی تخت گذاشتمش ، میخوام ببینم بیدار که شدی دیدی بغل منی اونوقت چه
romangram.com | @romangram_com