#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_120


انقدر تند تند حرف میزدم که اصلا حواسم نبود دارم چی میگم ، وای خدا چی گفتم
با شیطنت نگام کرد : خوب بعد که لباسام و پاره کردی چی میشه ؟؟؟؟ عوضی حالا
میمردی به روم نمیاوردی.
-بعدی نداره.
سرش داشت پایین تر میومد ، که در یکهو باز شد ، سر هردومون به سمت در
برگشت ، آرتینا دستش دوربین بود یکهو ازمون عکس گرفت ، آرتام میخواست سریع
از جاش بلند شه که گردنبندش که از سینش بیرون اومده بود به روسریم گیر کرد ،
دوباره برگشت روم ، با هول داشت گردنبند و باز میکرد ، منم هول شده بودم و سعی
میکردم کمکش کنم ولی همش دستامون به هم میخورد و هیچ کدوممون
نمیتونستیم درست کار کنیم ، آرتینا با شیطنت خندید:
-داداش ، زن داداشی به کارتون برسین ، فقط 6دقیقه وقت دارید ، سریعتر،
چشمکی زد من به کسی نمیگم صحنه +
81دیدم، بعد خندید و از در بیرون رفت.
-----------------------------------------------
خدا بخیر کنه با این شازده ، تازه 6دقیقه از عقدمون گذشته بود ، اینجوری کرد،
خیرات سرم میخوام باهاش زندگیم بکنم. نکه من بدمم میاد، معلومه که بدم میاد ،
ایشششششششش
من و از همونجا بردن آرایشگاه ، از بچگی ، از آرایشگاه متنفر بودم ، هر دفعه میرفتم
سردرد شدید میگرفتم ، انقدر که موهامو میکشیدن ، قضیه بکش و خوشگلم کنه
دیگه کاریش نمیشه کرد...
یک چند ساعتی زیر دست شون بودم ، اول آرایشم کردن ، بعد موهامو درست کردن
ودر آ خر هم ناخونام ومانیکور کردن ولاک صورتی شکلاتی هم روشون زدن.
آرایشگر ازم خواست خودم و تو آینه نگاه کنم . خیلی خوب شدم، ابروهام وبرداشته
بود و پهن کرده بود و چشام و کشیده بود و سایه شکلاتی پشت چشام و ...
-وایییییییییی آینازی چقدر تو ناز شدییییییییییییی
با صدای یاسی لبخندی روی لبم اومد و با دقت بیشتری خودم و نگاه کردم.

-امشب دل آرتام و بردی بابا دیگه نمیتونه بگه عاشق نمیشم، عاشق نمیشم. انقدر

romangram.com | @romangram_com