#قربانی_یک_بازی_احمقانه_پارت_127


مریم با تعجب گفت: عرشیا قضیه 200 تومان چیه ؟

عرشیا با من من جواب داد : راستش ...

مانی وسط حرفش پریدوگفت : قراربود مانی 200 تومان به من بده تامن امشب جواب بعضیا روندم

سپس روبه عرشیا ادامه داد: ولی شرمندتم داداش من دیگه نمیتونم بخاطرخودشیرینی توپیش دوست دخترت زبون دراز بعضیا روتحمل کنم وهیچی نگم

ستاره که بسیار عصبانی شده بود ازروی صندلی بلند شد.

مریم با خشم به عرشیا نگاه کرد وعرشیاگفت : ببخشید خب من چیکارکنم میخواستم امشب این دوتا با هم دعواشون نشه

مریم باحرص گفت : عرشیا ... ؟!

درهمین لحظه گارسن به میزشان نزدیک شد. عرشیا با حالت بامزه ای به ستاره گفت: ستاره خانم خواهش می کنم بشینید بخاطر من ومریم بمونید

ستاره نگاهی به چهره ناراحت مریم انداخت ودوباره سر جایش نشست.

غذاها سروشد وآنها درسکوت مشغول خوردن شدند.

از رستوران خارج شدند وکنارپرادوی سفیدرنگ مانی ایستادند . ستاره ظاهراً به مریم ولی جوری که همه بشنوندگفت : انگاریادگرفته چه جوری پارک کنه!


romangram.com | @romangram_com