#قفل_پارت_105

- خانم

به سمتش برگشتم و نگاهش کردم.

- بله؟

کمی این‌طرف و اون‌طرفش رو نگاه کرد و گفت: دنبال کسی می‌گردید؟

ابروم رو بالا دادم و گفتم: بله.

کمی بهم نزدیک شد که ترسیدم و قدمی به عقب برداشتم، این‌طرف پارک خلوت بود و معلوم نبود توی سر این پسر چی می‌گذره.

لبخند ملایمی زد و گفت: کاری باهاتون ندارم.

سرش رو به سمتم خم کرد و آروم گفت: چی می‌خوای؟

گیج گفتم: چی؟

آروم‌تر از قبل گفت: چی مصرف می‌کنی؟

دوباره به اطرافش نگاه کرد و گفت: من همه چی دارم‌ها.

- چی؟

از گیجی خودم حرصم گرفته بود، اصلا نمی‌دونستم پسر داره در مورد چی حرف می‌زنه! انگار اون هم فهمید که متوجه منظورش نمیشم که دوباره گفت:

- مگه مواد نمی‌خوای؟

با چشم‌های گرد شده گفتم: مواد؟

تازه متوجه شدم که داره در مورد چی حرف می‌زنه! قبل از این که حرفی بزنه گفتم:

- نه آقا، من دنبال کسی هستم.

ابروی راستش رو بالا داد و با چشم‌های گود رفته‌اش نگاهم کرد.

- اون دیگه نمیاد.

- کی؟


romangram.com | @romangram_com