#غم_نبودنت_پارت_161


**

افسون_لباسات خوبه بخدا بیا کنار دیگه..

با استرس از جلو اینه کشیدم کنار و نشستم رو تخت کنار افسون.

افسون_یعنی باید باور کنم واسه یه خواستگاری ساده تو این همه استرس داری؟

_ساده ایا؟خودت که میدونی نگران رفتارای امیرم.میترسم حرفی بزنه کاری کنه.

افسون_مثلا چه حرفی؟

_چمیدونم..خب نمیخوام کسی از قول و قرارامون حرفی بزنه.یا اینکه من پیش قدم شدم واسه ازدواج.

افسون_بچه شدی؟به نظرت امیر علی میاد خودش و خراب کنه اینجوری؟

_نمیدونم.فقط خیلی میترسم.به نظرت چی میشه افسون؟

افسون_نترس عزیزم.البته کاری که میخوای بکنی سخته.زیادی هم سخته ممکنه هر کسی از عهدش بر نیاد ولی باید اینجوری فکر کنی که تو مثل بقیه دخترا عروس نمیشی.نباید اون انتظارات و از همسرت داشته باشی..فکر کن مثل اون موقع که به طاها کمک کردی الانم میخوای به امیر کمک کنی.

_هزار ساله باشه امیر.زبونت و گاز بگیر..

افسون_مثلا میگم..باید بدونی اون یه نفری که میخوای کمکش کنی انقد برات عزیز هست که همه وقت و انرژیتو صرفش کنی..نباید کم بیاری غزل.

_افسون..از زخم زبون میترسم.تحملشو ندارم.

افسون_درکت میکنم گلم..ولی میگی چکار کنم؟

اونم بغض داشت.در اتاق باز شد و فراز با لبخند مهربونی اومد داخل.

_احوال عروس خانم؟

لبخند کم جونی زدم.

صندلی میز ارایشمو برداشت و گذاشت روبروم.نشست روشو گفت_پکری؟

_میترسم.

فراز_میخوای بهمش بزنم؟

هول شدم و سریع گفتم_نه.نه.فقط..یکم گیجم.

فراز_غزل اگه نظر منو میخوای این ازدواج از پایه غلطه.ازدواج با کسی که نه بهت اعتماد داره و هم اینکه با کینه اومده جلو اصلا درست نیست..ولی خب واسه تو استثناست.تویی که میخوای گذشته و اشتباهت و جبران کنی

_فراز من اشتباه کردم؟

دستم و گرفت و گفت_نه گلم..هرکس برداشت خودش و از این کار تو داره..کار تو در عین بزرگی و فداکاریت باعث ضرر به تو و امیر علی شد.شاید بتونی از حق خودت بگذری اما نباید حق امیر و ازش میگرفتی..حق اون تو بودی..تویی که خودت این حق و بهش داده بودی..از این لحاظ اره اشتباه بود..ولی نمیشه دل مهربونت و کاری که کردی و نادیده گرفت..هر کسی شجاعت کار تو رو نداره.

_من فقط میخواستم طاها زنده بمونه.

فراز_تو تلاشتو کردی.

_ولی موفق نبودم.

فراز_بودی غزل.بودی که مرگ طاها اروم بود.که سه ماه بیشتر کنارتون بود.موفق بودی که امیر و به این روز انداختی..الان اینا مهم نیست.مهم تویی و تصمیمت.فقط اینو بدون غزل اگه گفتی اره باید دل از خیلی چیزا ببری..باید تا تهش باهاش بمونی.تا موقعی که هست باید باشی حتی با وجود مریضیش و ازار و اذیتاش..میتونی؟

romangram.com | @romangram_com