#گریان_تر_از_گریان_پارت_79
نگاهی به خودم توی اینه انداختم.اوف بابا چه تغییری کرده بودم هیچوقت فکر نمیکردم با یه سایه ملیح سبز رنگ اینقدر تغییر کنم.
مژه هام که به خودی خود فر داشت به خاطر ریمل فرشون بیشتر شده بود.
ارایشمو با یه مداد مشکی که زیر چشم کشیدم و رژلب کالباسی و یک برق لب کامل کردم.
از اون لحظه تصمیم گرفتم طریقه ی استفاده از ریملو حتما از مارال یاد بگیرم.
مرحله ی اخر که جزو سخت ترین مراحل بود مرحله ی انتخاب لباس بود.
میدونستم داداش طاها همیشه روی ظاهرم خیلی حساسه.برای همین لباس انتخاب کردن کار سختی بود از بین تمام لباسام دو تاشونو برداشتم یکیش یه تونیک قرمز مشکی بود که قدش تا زانوم میرسید و روش کاردستای خیلی خیلی قشنگی داشت بعدیشم که یه کت لی تیره رنگ بود که اگه میخواستم بپوشمش با یه شلوار لگ کرم میپوشیدم.ولی خودم از توینکه بیشتر خوشم اومد کت شلوار زیادی سنگین بود.
تونیک رو پوشیدم و در اخر ساقای مشکیمم به پام کردم.توی اینه یه ب*و*س برای خودم فرستادم.
کفشای صندل مشکیمم که داداش طاها از لندن برام خریده بود پام کردم.همون لحظه صدای سلام و احوالپرسی از پایین به گوشم رسید.نگاه اخری توی اینه به خودم انداختم و راهی سالن شدم.
romangram.com | @romangram_com