#گشت_ارشاد_پارت_70

کامي متفکرانه گفت:اوم راستش هنوز کيس مناسب رو پيدا نکردم

ته دلش يه احساس بدي نسبت به خودش پيدا کرد پس حکم اون تو زندگي کامي چي بود؟يه دوست؟يا يه وسيله براي خوشگذروني؟

شايسته:چرا کيس مناسبي پيدا نکردي؟

کامي:خوب ميدوني پيدا کردن يه دختر پاک و سالم که تا حالا دست احدي بهش نخورده خيلي سخته

بغض گلوشو گرفت اونم اجازه نداده بود هيچ پسري بهش دست بزنه

ناخوداگاه رو به کامي گفت:پس نقش من تو زندگيت دقيقا چيه ؟

کامي:اوه عزيزم معلومه من و تو دوست هستيم توقع نداري که ما باهم ازدواج کنيم ؟

شايسته بغضشو فرو داد و گفت:نه چون مسلما تو هم مرد ايده ال من نيستي

انگار دلش ميخواست حال کامي رو بگيره و ادامه داد:بالاخره کيس هاي بهتر براي ازدواج هميشه هستن

کامي:بله البته حق با تو عزيز

شايسته از اين همه بي غيرتي متعجب موند و از خودش پرسيد واقعا چرا بايد باهاش بمونم؟

romangram.com | @romangram_com