#گشت_ارشاد_پارت_133
محبوبه خانم شونه هاش رو به علامت ندونستن بالا انداخت
نرگس هم پيش محبوبه موند تا امير و شايسته برن و برگردند
امير کلافه چشماش رو ماساژ داد کلي کار تو اداره رو سرش ريخته بود اينا هم دست از سرش بر نميداشتند
تا حجره ي حاجي هر دو تاشون ساکت بودند
وارد مغازه شدند امير و شايسته هردو سلام و احوال پرسي کردند و نشستند
حاجي:خواستم بيايد تا يه صيغه ي محرميت بينتون بخونم دلم نميخواد همين جوري نامحرم باهام بريد و بيايد
امير پوزخندي زد و تو دلش فکر کرد:معلوم نيست حاجي خبر داره يا نه که دختر خانومش کلي با نامحرما اين ور اون ور ميره و شايسته هم شديدا يکه خورد انگار هنوز اماده ي محرم شدن با امير رو نداشت و تو دلش گفت:حتما حاج بابا هم مثل فرهاد و فرزين زياد از صيغه ي محرميت استفاده ميکنه که حفظه
امير:هرجور صلاح ميدونيد
حاجي کلماتي رو به عربي خوند امير و شايسته هم قبلت شو گفتند و به هم محرم شدند
و شايسته با خودش فکر ميکرد ايا صرف همين دو کلمه عربي اونا محرم هم شدند؟مطمئنا اين طور نبود دل ها هم بايد به هم محرم ميشدند
romangram.com | @romangram_com