#گندم_پارت_93
دکتر-نگران نباشین چیز مهمی نیس!
کامیار-می خوام جاش روبازوش نمونه دکترجون!
دکتر-نمی مونه عمقی فرورفته.خودزخم کوچیکه.
کامیاربرگشت یه نگاه به گندم کردوگفت:
-پس دکترجون انگارخدارحم کرده اگه این زخم طرف سینه بود!
دکتر-اگه بود دیگه کاری ازدست کسی برنمی اومد.
کامیار-تف به گور پدرهرچی چاقوکش ناشی!
خلاصه دکترشروع کرد به بخیه زدن بازوم ووقتی تموم شد پانسمان کرد وبرام یه نسخه نوشت وداد دست کامیارو رفت اومدم ازتخت بیام پایین که نذاشت وگفت:
-یه دقیقه صبرکن من این دستورالعمل دواهارو ازاین خانم پرستاربگیرم وبیام.
-دستورش روکه دکترتونسخه نوشته حتما!
کامیار-باشه،یه باردیگه بپرسیم ضررنداره که!
-خب برو ازخوددکتربپرس.
کامیار-دکترسرش شلوغه مزاحمش نشم بهتره همین خانم پرستارمیگه می ره پی کارش دیگه!تویه دقیقه بخواب تا من برگردم.
داشت اینارومیگفت که همون خانم پرستار اومد طرف ما وتارسید گفت:
romangram.com | @romangram_com