#گندم_پارت_157

وقتی اینو بهش گفتم یه لحظه ساکت شد وبعد گفت:

-بایدثابت کنی که دوستم داری!فقط م یه شارژموبایل فرصت داری!

-دنبال دلم می آم!حتمام پیدات می کنم!مهم نیس چقدر بگردم!

یه لحظه دوباره ساکت شد وبعدگفت:

توبه من خندیدی

ونمی دانستی

من به چه دلهره ازباغچه همسایه

سیب رادزدیدم.

باغبان ازپی من تند دوید

سیب را دست تودید

غضب آلوده به من کرد نگاه

سیب دندانزده ازدست توافتاد به خاک

سالها هست که درگوش من ارام آرام

خش خش گام توتکرار کنان


romangram.com | @romangram_com