#فانوس_پارت_121

ـ چون اگه بریم ویلات نمیتونم برم تو دریا.

نگاهم کرد وگفت: دریا؟

ـ خوب آره دیگه. میخواستم برم شنا. میدونی چند وقته نرفتم دریا؟

ـ فکرکنم کل زندگیت رو توی دریا گذروندی نه؟

ـ هروقت سیروس میرفت سفر منو مامان مجید رو مینداختیم بیرون دوتایی میرفتم دریا. خیلی کیف میداد. آهی کشیدم وگفتم: چه روزایی بود.

دنده رو عوض کرد وگفت: مادرت رو خیلی دوست داشتی نه؟

ـ مگه تو مادرتو دوست نداشتی؟

ـ چرا... خیلی دوسش داشتم.

ـ چرا فوت کردند؟

ـ مادرم سرطان داشت. باباهم که سکته مغزی کرد.

ـ متاسفم.

romangram.com | @romangram_com