#فقط_من_فقط_تو_پارت_68


پوزخندی توی دلم به این حرف زدم و به خودم گفتم:

-معتاد نیستی آقا آرتین..بداخلاق که هستی

و بعد از این فکر دهن کجی توی دلم به خودم کردم و روی صندلی کنار بابام نشستم...

بابا داشت از بوتیکی که به دست من سپرده حرف می زد و به اصطلاح و به قول خودش از من تعریف می کرد..

من نخوام ازم تعریف کنه کیو باید ببینم..

آخه یکی نیست بگه می خوای تعریف کنی؟

بگو بچم سه چهارم سازهای موسیقی و استاده..

بگو قراره براش آموزشگاه بزنم بترکونه..

بگو پسرم خوشگله..

بگو دخترا براش سر و دست می شکونن

از افکار خودم خندم گرفت و نا خود آگاه خندیدم و البته نفهمیدم خیلی وقته بحث جمع رفته سر موضوع ازدواج من...


romangram.com | @romangram_com