#فقط_من_فقط_تو_پارت_50
من اصلا از اين لاو تركوندنا نه بلدم نه خوشم مياد مهراب هم چون پسر خوبيه حاضر شدم باهاش طوست شم اونم فقط در حد بيرون رفتن همين. چقدر از اينا بدم مياد كه از هر ده تا خرفشون يازده تاش قربون صدقه هاي كشكيه!
وارد بوتیک که شدم پسری رو دیدم که با چهره ای عصبانی داشت با شیدا حرف می زد..بی توجه بهشون رفتم و سر جام نشستم..
پسره زیر لب یه چیزی گفت و رفت..بعدش شیدا یه آهنگ از مازیار فلاحی گذاشت..
داشتم به آهنگ گوش می دادم که یه دختر و یه پسر اومدن داخل..پسره گفت:
-خسته نباشید..
جواب ندادم و به جای من شیدا گفت:
-ممنونم..می تونم کمکتون کنم؟
اصلا به پسره نمیومد با همچین دختری دوست باشه..دختره موهاش ش*ر*ا*بی بود و اگه شال نمی زد سنگین تر بود..یه جین جذب و یه مانتوی کوتاه..اما پسره یقه بسته پوشیده بود..به حق چیزای ندیده.پسره گفت:
-ببخشید..یه مانتوی ساده تا سر زانو می خواستم ..
شیدا گفت:
romangram.com | @romangram_com