#فقط_من_فقط_تو_پارت_146




خنده امو که دید یهو شروع کرد به سرفه کردن. دو سه تا سرفه کرد.

-: آرتین فدای سرفه هات.

سرفه هاش بیشتر شد. بی اختیار سرشو بلند کردمو کشیدم تو ب*غ*لم.

زیر لب گفتم: خدایا شکرت. خدایا صد هزار مرتبه شکرت که شیدامو بهم برگردوندی.

یکی رو شونه شیدا یه حوله انداخت.

-: باید ببرینش بیمارستان.

من: نه حالش خوبه. می برمش اتاق.

یکی به فارسی گفت: آقای صالح نامزدتون خوبن؟؟؟؟

سرمو بلند کردم. مسئول تور بود. نامزدم .... نامزدم ....

با یه لبخند بی اختیار گفتم: حال نامزدم خوبه.


romangram.com | @romangram_com