#فقط_من_فقط_تو_پارت_144


وای خدا حتما" به خاطر افتادن شوکه شده و نفس هم کم آورده.

دوباره رفتم زیر آب. قاعدتا" باید همین زیر می بود اما نبود.

با چشم دنبالش گشتم. یکم اون ور تر پیداش کردم. زیر آب داشت دست و پا می زد. دوباره با شنا خودمو بهش رسوندم. به زور کمرشو گرفتم. چون همچین دست و پا می زد که مثل ماهی از دستم لیز می خورد. به زور دوباره هلش دادم رو سطح آب. چون نفسم داشت تموم میشد.

نمی تونستم بکشمش بالا.

شیدا هم با هل من آروم رفت رو سطح. دوباره من رفتم رو آب و باز هم تا سر من اومد رو سطح، شیدا رفت زیر.

این دختره چرا مثل یویو شده بود.

یه نفس گرفتم و رفتم زیر آب. اما شیدا نبود. همه جا رو نگاه کردم. تو آبم چشمهام داشت از حدقه در میومد. شیدا چه جوری رفته بود سمت مخالف استخر؟ چه سریع ؟

رفتم رو سطح و یه نفس گرفتم و تند خودمو رسوندم بهش و اینبار دیگه ولش نکردم. دستمو انداختم دورشو اون و کشیدم بالا و شنا کنان رفتم کناره استخر. چند نفر خم شدن و کمک کردن که شیدا رو از توی آب در آوردن. سریع اومدم بیرون و خودمو به شیدا که رو زمین دراز کشیده بود رسوندم.

خدای من شیدای من چشمهاش بسته بود.

صداش کردم. داشتم می مردم. اگه اتفاقی براش بیوفته ....

من: شیدا ... شیدا ... عزیزم چشمهاتو باز کن ...


romangram.com | @romangram_com