#عشق_در_قلمرو_من_پارت_87

مامان جلو اومد و بغلم کرد.

آروم سرم رو بوسید و گردنبندی رو توی گردنم انداخت.

آروم گفت

-آرامش بخشه روح و جسمت میشه.

به گردنبند نگاه کردم که توی یاقوتش به انگلیسی نوشته بود : خـــدا .

لبخندی زدم و گونش رو بوسیدم و گفتم

-ممنون مامان.

-برو دخترم برو.

روبهشون عقب عقب رفتم.

اشک هام تموم نمی شد.

انگار دریا هم از اشک هام کم اورده بود.

به پدر و مادرم نگاه کردم.

romangram.com | @romangram_com