#عشق_در_قلمرو_من_پارت_34


اشک پزشک گله جلو اومد و گفت

-میشه زخم رو ببینم؟

سرم رو تکون دادم که جلو اومد .

دستش که روی زخمم نشست صورتم مچاله شد.

جای زخم سوزن سوزن شده بود و دم و باز دمم عمیق تر به بیرون فرستاده میشد.

اما ظاهرم رو حفظ کردم و چهره ی اخم آلودم به روبه رو خیره شد.

صاف بدون هیچ قوزی نشسته بودم و نگاه خیره ام به قاب عکس روی دیوار بود.

بعد از چند دقیقه سرش رو بلند کرد و گفت

-متاسفانه زهر وارد بدنتون شده و باید خارج بشه .

سرم رو تکون دادم و گفتم

-اون انسان رو هم چک کن یه وقت بلایی سرش نیاورده باشن.


romangram.com | @romangram_com