#عشق_در_قلمرو_من_پارت_182


نرمی موهای گرگی رو روی بازوم احساس کردم و بعد درد طاقت فرسایی که تو بازوم ایجاد شد.

چشمام رو روی هم فشار دادم و فقط به نواز فکر کردم.

کم کم دردم از بین رفت .

وقتی چشمام رو باز کردم نگاهم به گرگه نریمان افتاد.

گرگ سیاه جای گازش که خون میومد رو لیس زد و زخمم بسته شد.

تبدیل شد و جلو اومد ؛ روبه روم ایستاد و گفت

-درد داشت اما تو تا پنج روزه دیگه که ماه کامل میشه جزء ازما میشی ولی بدون این دردی که کشیدی نصف دردی که اون شب خواهی کشید نیست.

دستش رو روی بازوم گذاشت و رفت.

نگاهم به زخمه بازوم که حالا اثری ازش نبود افتاد و دوباره یاده نواز افتادم.

اون شبی که تمام زخم هام رو لیس زد و با چشمای گرگیش بهم خیره شد.

هر لحظه ، به هر جایی نگاه میکنم خاطراتش زنده میشه.


romangram.com | @romangram_com