#احساس_من_معلول_نیست_پارت_16


واقعاً خوشبختی غیر از این بود ؟ اینکه سقفی داشته باشی که زیرش با آسودگی پاتو دراز کنی و قیمه بخوری و تو ذهنت به شیطنتهای دانشجوهای شیطونت بخندی ؟

غذا رو که خورد و به قول معروف ته قابلمه رو که در آورد ، پا رو پا انداخت و شروع کرد به بالا ، پایین کردن کانالهای تلوزیون . تا ساعت یازده شب ، از این همه سکوت و سکون به حد کفایت استفاده کرد و یازده شب بود که تلوزیون رو خاموش کرد ، ظرف غذاش رو گذاشت تو ماشین و راه اتاقش رو در پیش گرفت . شونه ای به اون موج مواج مشکی زد و برای راحتی ، موهاشو بافت ، لباس خواب راحتی به تن کرد و خزید زیر پتوی نرم مارک فوکسِ ژاپنیش.

****

ساعت هشت و نیم صبح بود و نیم ساعت بود که از وقت کلاس اولش گذشته و اون با جدیت مشغول تدریس بود که اس ام اسی براش اومد . ده دقیقه بعد از اومدن اس ام اس ، نامحسوس دست تو کیفش کرد و تو همون تاریکی کیف ، اونو خوند.

از یه شماره ناشناس بود که نوشته بود :

-سلام ، پیروز هستم ، اسم مدیر گروه عمران دانشگاه چیه ؟

تگرافی جواب زد :

-عیک سلام، دکتر زاهدیان

کلاسش ساعت یه ربع به ده تموم شد .کنجکاو بود بدونه پیروز اومده یا نه ولی خودش رو ملزم نمی دونست که بهش زنگ بزنه ! اما بلاخره بین جدل با با دو حس بی تفاوتی و کنجکاویش ، حس کنجکاوی به خاطر بالا بودن دُزش به بی تفاوتی و غرور ، چربید و رفت سمت دانشکده ی عمران .

پشت در اتاق دکتر زاهدیان ، نفسی تازه کرد و بعد از چند ضربه به در و گرفتن اجازه ، وارد شد .

پیروز موقر و متین ، ملبس به یه کت شلوار دودی رنگ و برازنده ، اونجا حضور داشت که با دیدن هنگامه ، جلوی پای اون ، بلند شد. زاهدیان هم همینطور . هنگامه با خجالت هر دو رو دعوت به نشستن کرد .

زاهدیان با خوش رویی باهاش احوالپرسی کرد و اونو دعوت کردکه بنشینه و بعد رو به پیروز گفت :

-همونطور که قبلاً هم عرض کردم ، خانم دکتر حداد ، از بهترین استادهای این دانشگاه هستن . مقالات علمی ایشون ، علاوه بر زبانزد بودن بین دانشجو ها و استاتید زمین شناسی ، بین بچه های عمران بخصوص گرایش خاک و پی هم ، کلی طرفدار و خواهان داره.

هنگامه با گونه های گلگون از این تعریف ، در حالی که یه چشمش به پسر عمه اش بود و یه چشمش به دکتر زاهدایان ، گفت:

-اغراق نفرمایید دکتر ! اینطوریام نیست ! شما به بنده خیلی لطف دارین !

زاهدایان با لبخند گفت :

-احتمالاً تا پایان تحصیلات جناب مهندس ، ما اینجا جذب هیات علمی نخواهیم داشت .ولی وقتی مدرک دکترا رو گرفتن ، در صورت جذب هیات علمی ، با مدرک دکترا ، در صورت تمایلشون به موندن در تهران ، حتماً جزء اولویتهای ما خواهند بود . در هر حال ، در صورت تمایلشون ، ما می تونیم به صورت حق التدریس در خدمتشون باشیم . رزومه ی درخشان جناب مهندس ، در امر تدریس ، به وضوح گویای این مطلب هست که ما به مدد شما ، استاد بسیار با معلوماتی رو صاحب شدیم .

هنگامه لبخند ملیحی زد و گفت :

-پس همه چی تمومه ؟

زاهدیان رو به پیروز گفت :

-در صورت تمایل اقای مهندس!

پیروز نگاهی گذرا به هنگامه انداخت و رو به زاهدیان گفت :

romangram.com | @romangram_com