#احساس_اشتباهی_پارت_107

نه بابا این چه حرفیه؟
_خداکنه و گرنه منگول زنته
هلنا لگدی به باسنم زد
آخ آخ هلی عوضی زدی صافش کردی
جووون اینی که من میبینم به این زودیا صاف نمیشه
بی شعور خفه شو رهام پشت سرته 4 9
برگشت لبخند دندون نمایی زد و گفت:روحی جونم تو چیزی شنیدی؟
رهام دستاشو دور کمر هلنا حلقه کرد و بوسه ای روی گونه اش زد نه عشقم
من چیزی نشنیدم
با دیدن صحنه ی عاشقونشون قلبم فشرده شد .
دوباره با تظاهر گفتم :ایی جمع کنید لوس بازیاتونو
بعدش هلی خانوم یادم باشه منم رهام و روحی صدا کنم
و دیگه به جیغ جیغای هلنا توجه نکردم و زود ازشون دور شدم
سمت بقیه اومدم
مامان خندید باز تو هلنارو اذیت کردی؟
واه مامان مگه بچه ام
54_
تو که راست میگی دخترم
موهامو پشت گوشم زدم و خندیدم
با اومدن سامان و هیراد جمعمون کامل شد بحث به جشن هلنا و رهام
کشیده شد
عمه فیروزه گفت :هفته اینده پرهام برمیگرده
و انشالله عروسی این دوتا گل و میگیریم
تا اخر شب عمه و عمو اینا موندن و از هر دری صحبت کردیم
هلنا از خرید ها و عکس هایی که گرفته بود حرف زد 5 0

romangram.com | @romangram_com