#دو_نقطه_متقابل_پارت_133
_چت شد ؟! ... خوبی ؟! ... دردت گرفت ؟!
می خواستم به امید اطمینان بدم که دیدم با صورت نگرانش چه بامزه شده و دهنش سه متر بازه و منتظره جواب منه
که من هم به زور با دردی که داشتم تک خنده ای کردم که گفت :
_به چی می خندی مسخره ؟! ...
با صدایی از ته چاه گفتم : قیافت خیلی بامزه شده ...
خنده ای کرد و خودش رو جمع کرد و تکرار کرد : الآن حالت خوبه ؟!
_آره ... فقط یکم آب ...
امید به سختی از تخت رفت پایین و از اتاق خارج شد که سرم رو روی بالش گذاشتم که حس کردم دارم از درد می
میرم ... چشمام رو بستم ... دونه های خیس رو روی صورتم حس کردم ... چشمام رو باز کردم که امید از زیر شونه هام
گرفت و منو بلند کرد و آب رو به خوردم داد و گفت :
_اینو بخور بعد بریم بیمارستان ...
از درد اطاعت کردم و همراهش به بیمارستان رفتیم ...
& &
_ خانم خانما ؟! .... خوشگله ... ؟!
آروم چشمام رو باز کردم و بهش نگاه کردم .....که ریسه رفت ... با تعجب گفتم :
_چیه چی شده ؟!
امید _حتما باید بگم خوشگله تا بیدار شی !؟ .... باشه خوشگله من دارم می رم کاری باری ؟!
_منو مسخره نکن !!!
امید با خنده گفت :
_باشه حالا ، دیرم شده عزیزم ، کاری باری ؟!
با تمسخر گفتم :
_امری نیست ...
romangram.com | @romangram_com