#درنده_ولارینال_پارت_44

پرنس آیدن شانه ای بالا انداخت :

- شاید بهتر باشه با آدریان امتحانش کنی .

بریان چهره اش را کج و کوله کرد :

- اوه .. حتی فکر کردن بهش وحشتناکه .

آیدن سرش را به سمت دروازه ورودی قصر چرخاند و گفت :

- تا حالا شده دربارش حرف بزنیم اون یهو پیداش نشه ؟

آدریان از اسبش پایین پرید و گفت :

- یه گوزن کوهی شکار کردم . از دهن شیر کشیدمش بیرون . حیف شد نیومدین ... همه لذتش رو از دست دادین .

پرنس آیدن خندید و پاسخ داد :

- خوردن گوشت کبابش با ادویه زیاد ... این لذتیه که نمی خوام از دست بدم .

آدریان چشمان درشت و آبی اقیانوسی اش را به آیدن دوخت :

- تمرین شمشیربازی با حشرات توی هوا باید خستت کرده باشه .

بریان با لحن تمسخر آمیزی گفت :

- باید می دیدی چقدر قهرمانانه عمل می کرد .

پرنس آیدن چشم گرداند و گفت :

- دست کم بهتر از خوندن یه کتاب احمقانه برای ده هزارمین باره . می دونی چیه بریان ... تمرین ارتباط ذهنی من و تو جواب نمیده .. چون محاله روح من برادر خونده یه احمق باشه .

romangram.com | @romangram_com